معمولا هر حرکت بزرگی با یک ایده کوچک کلید میخورد و بعد ماجرا طوری بزرگ میشود که باورش برای خود شخص نیز سخت میگردد. داستان زندگی امین اسماعیلزاده و مونا حسنی هم از همین دست قصههاست؛ زوج جوانی که بهشدت به محیط زیست علاقهمند هستند و به خاطر آن هر کاری انجام میدهند.
ارائه «پلاستیکهای زیستتجزیهپذیر» ایدهای است که به ذهن زوج جوان محله ما برای کمک به محیط زیست رسیده است؛ حرکت کوچکی که امید دارند یک روز بهعنوان یک وظیفه در شهر عمومیت پیدا کند.
زوجی که در این گزارش سراغشان رفتهایم، از تصمیمی میگویند که سودش به نفع دنیای پیرامون ماست و از آن غافل شدهایم. ایده این کار، نخستینبار به ذهن امین اسماعیلزاده رسید.
او متولد۱۳۶۶ است و مهندسی نرمافزار کامپیوتر خوانده، اما چند سال است بههمراه برادرش کلاهفروشی جمعوجوری را در خیابان امام خمینی (ره) محله سراب میگرداند.
حرفهای ورزش نمیکند، اما ورزش جزو اصلی زندگی اش است؛ از کوهنوردی و اسکیت گرفته تا دوچرخهسواری که حالا فعالیت روزمرهاش شده است. این پایبندی تا آن اندازه است که اصلا عادت به استفادهاز دیگر وسایل حملونقل ندارد.
با افتخار از این موضوع حرف میزند و میگوید: وسیله رفتوآمد من و همسرم دوچرخه است.
از زمانی که دوچرخه را برای رفتوآمد انتخاب کرده، کمتر از وسیله دیگری برای رفتوآمد استفاده کرده و عجیب با آن مأنوس شده است. حتی بعداز پنجمرتبه سرقت دوچرخههایش، باز هم کم نیاورده و سراغش رفته است.
حالا همه دوستان و نزدیکان میدانند امین و مونا زوج جوان محله سراب، تمام مسیرهای درونشهری، دور و نزدیک را ترجیح میدهند با دوچرخه طی کنند.
اسماعیلزاده میگوید: تا زمانی که لذت دوچرخهسواری را بهواقع نچشیده باشید، تا وقتی که حظ تماشای صحنههای بکر طبیعت را از نزدیک حس نکرده باشید، نمیتوانید درک درستی از حرفهای من داشته باشید.
امین اسماعیلزاده بر این باور است که هیچ چیز بهاندازه ورزش، شادابی و انگیزه نمیآورد. اینها را بهخاطر روحیه مضاعفی میگوید که هر آدینه بعداز برنامه کوهنوردی پیدا میکند. طرح «پلاستیکهای زیستتجزیهپذیر» هم از دیدن و تماشای تصاویر همین اطراف ناشی شده است.
تعریف میکند: دیدن زبالههای ریز و درشت در محیطی زندگی، واقعا رنج آور و تاسف برانگیز است. حالا فکر کنید تماشای این صحنهها هر هفته پیش چشم آدم قرار بگیرد؛ ناخودآگاه حس مسئولیت را در فرد برمیانگیزد.
آدمهایی که بیهیچ ملاحظهای به خودشان اجازه میدهند محیط زندگی و طبیعت را اینطور آلوده کنند، حقیقتا رفتارهای غیرانسانی دارند و نمیشود از این حرکت آنها چشم پوشید و گذشت.
میگوید: اغلب ما در خانوادههای مذهبی و با مبادی آداب بزرگ شدهایم و از همان زمان یاد گرفتهایم باید محیط اطراف زندگیمان را پاکیزه و خوب نگهداریم. این تقید در نگهداشتن طبیعتی که متعلق به همه است، در اصل باید شدت بیشتری داشته باشد.
اسماعیلزاده روی همین اصل تصمیم گرفته است تا جایی که امکان دارد برای محیط اطرافش کاری کند.
اولین حرکت را از مغازه خودش با همفکری همسرش شروع کرد و به این نتیجه رسیدند که برای فروش کلاه از «پلاستیکهای زیستتجزیهپذیر» استفاده کنند و درقبال آن از مردم پول بگیرند.
درواقع حذف پلاستیک از زندگی را از همینجا شروع کنند. میگوید: با پیگیریهایی که کردیم، به این نتیجه رسیدیم که چند مغازه فروش در تهران وجود دارد که این پلاستیکها را ارائه میدهند.
محل فروش را پیدا کرده و با قراردادی که بستیم، یک بسته بزرگی خریداری کردیم. فروشندههای دیگر را هم تشویق کردم که این کار را انجام دهند و برای فروش از این پلاستیکها استفاده کنند.
خوشبختانه بعضی فروشندهها با آگاهی از تبعات استفاده از پلاستیک در آینده، با روی باز طرح ما را پذیرفتند و قبول کردند، اما خیلیها هم، چون پای منافعشان در میان بود، از همکاری سر باز زدند.
این اتفاق برای فروش محصولات هم پیش آمد؛ برخی خریداران با اشتیاق قبول میکردند و هزینه با رغبت میپرداختند که البته این پول پیش چشم خود خریداران، در صندوق کمک به نیازمندان انداخته میشد.
برخی هم ترجیح میدهند بهجای استفاده از پلاستیک، کلاه خریداریشده را در کیف همراهشان قرار دهند که از هر جهت ما به هدف خودمان رسیدهایم.
میگوید: بازیافت هر کیسه پلاستیکی بین ۱۰۰ تا هزار سال زمان میبرد. درحقیقت عمر هیچ انسانی به این کفاف نمیدهد که تجزیه پلاستیک را به چشم ببیند؛ درحالیکه همانها برای مردم کاربردهای زیادی دارند.
کافیاست فقط چند دقیقه را در محل فروش میوه یا فروشگاههای مواد غذایی بگذرانید؛ خواهید دید در مدتی کوتاه، چقدر پلاستیک رد و بدل میشود، درحالیکه جایگزینهای سادهای برای آن در دسترس است.
هرچند کیسههای پلاستیکی بهدلیل ارزان، سبک و بهداشتیبودن برای حمل مواد غذایی و میوه بین مردم کاربرد زیادی دارد، برای خرید میتوان از کیفهای ساده پارچهای استفاده کرد.
حتی میتوان با خلاقیت زیاد کیسههای زیبای خرید تولید کرد و دراختیار خانوادهها قرار داد.
این آگاهی اگر ازطریق رسانهها انجام گیرد و هر شخصی، مضرات استفاده از پلاستیک را بداند، قطعا خود را مقید میکند در طول هفته از پلاستیکهای نایلونی کمتر استفاده کند؛ آنوقت کلی کیسه پلاستیکی در سال خودبهخود از این چرخه حذف میشود.
اسماعیلزاده بهواسطه مطالعاتی که در این زمینه داشته میگوید: سالانه یک تریلیون تن کیسه پلاستیکی وارد چرخه ضایعات میشود که این رقم زیاد تولید مواد پلاستیکی از جنبههای مختلف برای زمین مشکلساز است.
هرچند بخش زیادی از این زبالهها به ظاهر دفن میشوند، اما مقصد نهایی بسیاری از این کیسههای زباله، اقیانوسها هستند و گاهی حتی این زبالهها تا هزار سال بعد نیز تجزیه نمیشوند و در محیط زیست باقی میمانند؛ درحقیقت عمر آنها ده برابر عمر زندگی ما انسانهاست.
او ادامه میدهد: سالانه بهخاطر قطعههای پلاستیک شناوری که در دریاها، اقیانوسها، رودخانهها و طبیعت میمانند، میلیونها حیوان آبزی و پرنده بهخاطر مصرف پلاستیک جان خود را از دست میدهند.
علاوه بر آن پلاستیکهایی که در معرض آفتاب قرارمی گیرند ذرات سمیشان آزاد شده و وارد طبیعت میشود، به خاطر همین در برخی از کشورها فروش پلاستیک ممنوع شده و حتی برای برخی از فروشندگان هم مالیات آلودگی محیط درنظر گرفته شده است.
آنها استفاده از کیسههای پلاستیکی را محدود کردهاند؛ چون سلامت آب، خاک، زمین و انسان را به خطر میاندازد و باید متوقف شود هرچند مردم بهدلیل ناآگاهی هنوز به استفاده مکرر از پلاستیک اصرار دارند و این موضوع در ایام پایانی سال که خرید قوت بیشتری دارد، نمایان است.
اسماعیلزاده بهخاطر حرکت گروهی دوچرخهسواری در روزهای جمعه، ارتباطات خیلی خوبی با ورزشکاران برقرار کرده و از حرکتی میگوید که گروه دوچرخهسواران برای حفظ محیط زیست انجام میدهند و زبالههای سر راهشان را جمع میکنند.
او میگوید همسرم با حجاب کامل و چادر، روی دوچرخه من مینشیند و این باعث نگاههای تعجببرانگیز مردم محله و حتی بستگان ما شده است، اما من معتقدم برای فرهنگسازی باید همه این نگاهها را به جان خرید.
او در آستانه بهار و رستاخیز طبیعت، مردم را دعوت به کوهنوردی میکند و میگوید: هیچچیز مثل کوه به انسان آرامش نمیدهد. این را با ایمان کامل میگوید که کوه، بهترین درس خداشناسی را به آدمها میدهد.
از هرکس و هر چیز دلگیری داشته باشم، میروم کوه فریاد میزنم. زیبایی این عمل به آن است که کوه بلافاصله پاسخت را میدهد. باور نمیکنید در مسیر برگشت تا چه اندازه احساس سبکی و راحتی دارم.
«مونا حسنی» دوسال است که همراه زندگی «امین» شده است. تحصیلات «مونا» مهندسیکشاورزی و همپای خوبی برای همسرش است. این را از همراهیهای دوساله او در طبیعتگردی و دوچرخهسواری میتوان فهمید.
هرچند او هم دوچرخه اختصاصی دارد، میهمانیها و تفریحات هفتگی را با دوچرخه همسرش بیرون میروند.
میگوید: برای من هم نگاههای تعجببرانگیز مردم، عادی نیست، اما اگر همه ما عاشق محیطی باشیم که تعلق به تکتک ما دارد و خودمان را در برابر آن مسئول بدانیم، چیزی سخت نیست.
حسنی میگوید: رفتار ما میتواند دیگران را هم برای پاکیزه نگهداشتن محیط زیست تشویق کند. بعد تعریف میکند: خیلی پیش آمده که من و امین جلوی چشم کسانی که زبالههایشان را کنار خیابان یا روی شمشادها انداختهاند.
آنها را برداشته و در ظرفهای مخصوص زباله ریختهایم و در بیشتر موارد پاسخ خود را گرفتهایم که طرف مقابل عذرخواهی کرده است.
حتی مواردی در خیابان بوده که طرف پوست زباله یا میوه خود را از پنجره اتومبیل بیرون انداخته و امین تا چراغ قرمز دنبالشان کرده و با دادن پاکت کاغذی، آنها را متوجه اشتباهشان میکند.
حرف او باور و اعتقاد همسرش هم هست که بهبود محیط زیست سود بزرگی به نفع زندگیهای ماست، باید قدر بدانیم هوای خاک و زمینی را که مال همه ماست.
* این گزارش در شماره ۱۸۷ سه شنبه ۱۷ فروردین ۹۵ در شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.